معماری روستا با خانه آغاز می شود و با خانه به آخر می رسد. معماری خانه روستایی ساده و بسیار آرام است، اما در کمال بی پیرایگی بسیار پیچیده است. پیچیدگی معماری روستایی متظاهر نیست، بلکه آنچه که تظاهر می کند سادگی و آرامش است. سادگی در چهره ای گلین، همرنگ و فارغ از تضاد، اما چشم نواز. سادگی معماری روستایی بصری است، اما پیچیدگی آن بصیرتی است. از این رو به چشم هایی می آید که عمقِ بصر داشته باشند. چشم هایی که نامریی ها را می کاوند. چشم هایی که از پرده ها عبور می کنند، پرده هایی که راز و رمزها را در پس خود پنهان دارند. پرده هایی که ناگفته ها را برای گوش های آشنا برملا می کنند. پرده هایی که در عین حال بسیار نازک و شکننده اند. پرده های اسرار معماری روستایی، امروز درهم شکسته و دریده می شوند و ناله های رمز و رازها، چشم و گوش های محرمان را جریحه دار کرده است، اما چشم و گوش نامحرمان نسبت به این نجواها، نابینا و ناشنوا ست.بعضی آن ها را از گل بی ارزش می دانند، اما فراموش کرده اند که خود از گل آفریده شده اند. بعضی آن ها را سست و ناپایدار می انگارند، غافل از اینکه هیچ چیز در این دنیا پایدار نیست، حتی انسان که امروز خود را خدای روی زمین می داند. بعضی آن را منافی زندگی امروز می پندارند، بی خبر از اینکه هر ماده در این جهان با همجنس خود سازگار است.در پس مواد به ظاهر بی ارزش معماری روستایی (خاک و گل) معنایی نهفته است. آن معانی که برای انسان مادی امروز به راز تبدیل شده است. انسانی که شنوایی و بینایی و درک خود را نسبت به معانی و ارزش ها از دست داده است. او امروز فقط ماده را می پرستد و همه چیز را با شناخت علمی خود قیاس می کند. در سیطره مادی، جسم از جان مهم تر است. ظاهر بر باطن غلبه دارد. فرد بر جمع ارجحیت دارد و ظاهرپرستی که موجد فردیت پرستی است، بلای جان رمز و راز معماری و به ویژه معماری بومی ایران شده است.سوال اینجاست که معرفت، اخلاص، صداقت، عشق، زیبایی و آزادگی که ارکان معنویت هستند در کدامین مکان می رویند و در چه کالبدی بارور می شوند؟